نمیدانی چه حالی دارم “من” وقتی که از “من” حال “تو” را میپرسد…
من که به هیچ دردی نمیخورم …
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند …
من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین
گاهی از خیال من گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من
دیر آمدی ؛ بودنم در حسرت خواستنت تمام شد …
کاش بودی تا من نیز چیزی برای از دست دادن داشتم …
نظرات شما عزیزان: